کد مطلب:223820 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

در کتمان اسرار


زبان از راز بنهفته نگهدار

مكن با دیگران اسرار اظهار





[ صفحه 230]





باسرار تو نبود جز تو محرم

كسی را نیست از ناگفتنش غم



هر آنكس را ز خود گوید بناچار

بمژگان داغ كردن شدن سزاوار



باخگر ماند آن راز نهانی

چو افروزد بهم سوزد جهانی



ز اسرار خدا هم اهل اسرار

دهان را مهر كردستند یكبار



چو گوهر در ته دریای عمان

نهان دارند سر عشاق یزدان



گهر بیرون چو از جیب صدف شد

صدف بی قدر و قیمت چون خزف شد



شهان و اولیاء در هر زمانی

زبان بستند از راز نهانی



بخواری مبتلا شد آخر كار

كسی را كه راز پنهان كرد اظهار



چو منصور آمدی حلاج اسرار

از آن بردار كیفر شد گرفتار



كه گفتا چون شجر انی انا الله

ز اسرار خدا زد عام را راه



اگر پنهان نمودی راز مستور

ندادی سر ز سر الله منصور